Saturday, July 12, 2008

بدون شرح

خواب پریشانی ست
لغات از من فرار می کنند و من هر آنجه میدوم نمی یابمشان
بر جای خالی گریسته ام و واژه مناسب آن دورترها چشمک میزند
می ترسم قلم بردارم و بنویسم ، فردا مداد ها خواهند گریخت
آن مداد نه! هدیه تولدم ست
و من امسال سی ساله می شوم